سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گروتسک
 
ساحل; آرزویم

چمباتمه زده ام

نوازش باد و شلاق شن ها بر صورتم و

ساحل

ساحل دنیای من طلاییست

بر زیر روشنای آفتابش

در سودای نوازش شن های درخشنده اش

میدوم

ساحل خویشاوند من است

موج ها از حسادت

نابینا ،

خود را بر ساحل میکوبند

وساحل

شادمانه تر، از آن من میشود

شاید موج مرا میخواهد

شاید موج در حسرت عشق ساحل است

و من

ساحل را در آغوش کشیده و خاضعانه و فروتنانه

مانعش میشوم

.

کثیف بوده ام

خود را بر دریا شسته ام و پاک بر ساحل قدم نهاده ام

ساحل جایگاه پاکیست

زیارتگاه من است

 و من بسان پسربچه ای کنجکاو گرداگرد ساحل گشته و سعی

در کشف احساسات این راز دارم

دانه های شن احساس ساحلند

و ساحل مسطح

پس من قلعه ای میسازم

قلعه ای ساخته و بر آن(؟) فرمانروایی میکنم

موج ها به من نمیرسند

من در عمق ساحلم

دل من ساحلیست

احساس من شن است

شن های ریزی که نه تنها با وزش باد

بلکه با طوفانی سهمگین هم حرکت نمیکنند

آری این ساحل من است

دل من ساحلیست

و عشق من ساحل است

و از جنس ساحل است

.

.

.

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط گروتسک 91/11/4:: 10:41 عصر     |     () نظر